امير عليامير علي، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات خوب امیر علی

تشکر از مامانی مهربونم

سلام بر امیر علی ، پسر آرزوهایم؛ دقیقا بیش از بیست پنج  ماهه که تو رو می بینم ، تو را می خونم و تو رو می نویسم و هر وقت لپ خوشگلتو  بوس میکنم ، شکر میکنم خدای مهربونو ، نه از سر اجبار ، که به نشانه خضوع به درگاهش و برای داشتن فرشته ای که ، الان اینجا پیش ماست . پسر نازم ؛ لحظات شیرینی رو که کنارم نشسته ای ، آخرین روزهای زمستونه ، که با تموم زیبایی و کمالش در حال گذره ، اما تو از این ماه مگذر ، شاید یه روزی دلتنگ این روزهای زمستونی بشی.دلتنگ روزای بارونی و برفی، شاید یه روزی تو هم مثل بابایی عاشق فصل زمستون شدی  . امیر علی جان بلند شو و با من به لب پنجره بیست وهشتمین روز از اسفند  ماه 91 بیا ، تا ببینی چگونه ...
28 اسفند 1391

شاهزاده مامان و بابا

سلام پسرگلم این روزا حال و هوای عید و خونه تکونی و خرید رو می شه همه جا دید ...روزا و سالها مثل برق میگذرن...مامان حسابی به فکر تغییر و تحوله باورت نمیشه بس که نقشه می ریزم تو ذهنم بعداز ظهرا با همه ی خستگی کار اداره باید کار خونه رو هم انجام بدم!! این نیز بگذرد . عزیز دلم تو سلامت باشی خستگی چه معنی داره . تو این هفته ای که گذشت اتفاق خیلی بدی برای تو افتاد طبق عادت هر روز میرفتی روی فرشهای لوله شده که گوشه اتاق گذاشتیم و میگفتی بپرم و گارد پریدن میگرفتی البته بابایی زیر پاتو برات امن میکرد تا خدای نکرده اتفاقی برات نیفته. ولی نمیدونم چی شد که ایندفعه وقتی پریدی پایین به قدری گریه کردی  که ما گفتیم خدای نکرده برای پاه...
24 اسفند 1391

خداحافظ روزهای پایانی سال 91

سلام بر تو ، شکوفه به بار نشسته ام ؛                                                     سلام بر تو ، اشتیاق شبهای پر ستاره ام  ؛ سلام بر تو ، پسرک زیبای من ؛  سلام بر تو امیر علی جان که بر بلندای بیست و چهارمین روز از آخرین ماه سال ایستاده ای ؛ سلام ؛ امروز که چشمامو باز می کنم، صدای گنجشکها رسیدن بهار را نوید می دهند  ، اومدن کسی یا چیزی نمی دونم و فقط توچشم‌های خوشگل تو ، اومدن بهار رو میتونم حس کنم و من عاشقانه به همراه  همسرم وتو پسر گلم به استقبال بهار میرویم . در ...
24 اسفند 1391

امير علي جان: امپراطور كوچولوي مامان وبابا

روز ميلادت مبارك اى ستاره ى آسمان قلبم تو اى تك واژه ى پر معناى وجودم چه خوش اومدى تا منومتحیر کنی تو روز تولدت، امیر علی جان منی که با هر ثانيه طلوع چشمانت غروبى غم انگيز در دلم رخ مى دهد گاه و بى گاه به اين مى انديشم كه تو الان داری چیکار میکنی ، یا به قول خودت که میگی مامانی ( من دارم چیکار میکنم ویا با اون لحن زیبات میگی مامانی من دارم کجا میرم ) به اين مى انديشم كه خدا چه زیبا تو رو متولد كرده تا روزى چنان مرا عاشق كنى كه با هر لحظه نديدنت ديوانه وار دلم برات یه ذره بشه!چه زیبا تو را خلق كرده تا نگاهت وجودموتسخير كنه و لبخند قشنگت چشامو گریون کنه و هرچه در توست همه و همه آنقدر خوش و نيكوست كه جز تپش قلبم چيز ديگرى ندارد... روز تولدت شاد...
14 اسفند 1391

تولدت مبارك امير علي جان

امشب شب ما غرق گل و شادی و شوره               از جشن ستاره آسمون یه پارچه نوره   امشب خونمون پر از طنین دلنوازه                         تو کوچه پر از نوای دلنشین سازه عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه                    زندگیم با بودنت درست مثلِ بهشته   تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک                عزیزم دوسِت دارم تولدت مبارک                              ...
14 اسفند 1391

امير علي جان : نبض زندگي

  چند وقتيه از پيشرفت هاي خارق العاده ت ننوشتم. كارايي كه ميكني و حرفايي كه چشمامونو از شدت تعجب گرد و قلمبه ميكنه. اصطلاحات بامزه اي كه نميدونيم از كجا پيدا ميكني اين حرفارو قر و عشوه هاي وقت صحبت كردن و زبان بدنت كه عجيب شيرينه و با شيرين زبونيات كاملاً همخوني داره. چسبيدنات به من و عشقولانه هاي مادر و پسري و چه بسا بيشتر از اون پدر و پسري. كاميون سواري و تبحرت تو گازدادن و و جابجا شدنت روي كاميون و حيوناتو سوار كاميونت كردن.  و جيغ و هوراهاي شاد بچه گانه. بپر بپرهاي جفت پاروي توپهاي كوچولوي رنگي و از شدت خوشي ذوق كردن و ريسه رفتن. بعضي وقتها هم سوار كاميونت ميشي و ميگي حسين بيا منو هل بده بازيهاي خيالي و در رأس اونا سوار دوچرخه ...
14 اسفند 1391

همه وجودم امير علي جان

                   خدا را شكر مي كنم برای مالیاتی که پرداخت میکنم  چون به این معناست که شغلی دارم. براي شلوغي و كثيفي خانه بعد از مهمان چون يعني دوستاني دارم كه پيشم ميان   برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن چون یعنی غذا برای خوردن دارم.  برای سایه ای که شاهد کار منه چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.  برای پنجره هایی که بایدتمیز بشه و ناودانهایی که باید تعمیر بشه چون یعنی خانه ای برای زندگی کردن دارم    برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و  وسیله نقلیه دارم ...
14 اسفند 1391

ستاره زندگیمون ، امیر علی

چقدر داشتن تو زیباست امیر علی جان روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ، به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی. همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این همه عشق، تمام لحظه های زندگیت همواره زلال باشد ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،کودکیت و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت پسر گلم.میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت  امیر علی جان تو را دوست دارم در این حال و هوای زمستانی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادم...
14 اسفند 1391
1